امروز کلاس سوم گفته بودم همه رسمهاشون رو بیارند طبق معمول همه رسم ها قبل از اینکه من وارد کلاس بشم رو میز من حاضر بود .منم یکی یکی همه رسم هارو بررسی کردم ونمره هاشون رو دادم . من عادت دارم وقتی به رسم ها نمره می دم اصلا به اسم ها نگاه نمی کنم .بعد از اینکه بررسی و نمره دادن رسم ها تموم شد .نمره هارو در دفتر نمره ثبت کردم.بعد یکی به از بچه گفتم رسم هارو پخش کنه . باز هم خیلی ها اعتراض داشتند.من که خوب کشیدم و نمی دونم چند ورق خراب کردم و دوساعت براش وقت گذاشتمو ...ولی چرا باز هم کم شدم. بعضی ها که به اعتراضشون از سر جای خودش اکتفا نمی کردندو تا پای میز من می اومدند اعتراض می دادند اشکلاشون رو نشون می دادم.بالاخره گفتم دیگه رسم هارو جمع کنید . که باید درس می دادم.تا اومدم پای تخته
چشمم به ردیف اول افتاد به کیمیا که دانش آموز زرنگ و مودبی هم هست رسمش رو تو دستش گرفته و ابروهاشو به هم گره زده و داره با خشم و غضب نگاهم می کنه.
نمی دونم نگاهش رو چطور توصیف کنم ولی از نگاهش فهمیدم که تو رسم کم شده دیگه نتونستم خودم رو نگه دارم گفتم کیمیا کم شدی که اینطوری داری با غضب نگاهم می کنی مثل اینکه یه تکونی بهش بدی یه لحظه به خودش اومد و با خنده گفت :بله 
فکر نکنم هیچ وقت نگاه کیمیا یادم بره.

