گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.
سلام مخصوص که در اوایل برنامه سخت به نظر می آمد بعد از جلسه سوم ، همکاران و خانواده ها روند سلام مخصوص را یاد گرفته بودند.سلامی که در جلسه اول با دلهره و با تمرکز برکلماتی که باید می گفتیم می گذشت جلسات بعد با لبخند همراه بود.

شعرخوانی در برنامه دیگر همراه استرس و خجالت نبود بلکه بعد از سه جلسه همه با صدای بلند شعر می خواندند دیگر کسی نبود که ساکت باشد یا به صورت نمادین لبش را تکان دهد.

ترسیم بخشی که تمام اعضای خانواده باید برروی برگه ای که به آنها داده می شد نقاشی می کردند بدون اینکه اعضای دیگر خانواده آن را ببیند بعد از اتمام ترسیم های خود را به همدیگر توضیح می دادند چقدر خوب از هم سوال می پرسیدند و به صحبت همدیگر گوش می دادند .داشتن حق صحبت و خوب گوش دادن مهارتی که لازمه ارتباط با دیگران است تقویت می شد....احترام گذاشتن به نقاشی متفاوت اعضای خانواده و مخصوصا ابداعات یگدیگر در ترسیم کاملا در این بخش قابل مشاهده بود.

کارت ها عواطف بخشی که کارت هایی با چهره های احساسی متفاوت در اختیار خانواده ها قرار می گرفت فرصتی بود تا اعضای خانواده بدون اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد به بیان عواطف خود بپردازد این بخش برای کودکان جذاب بود به طوری که در مشتاق بودند کارتهای زیادی را امتحان کنند.

گفتگوی دو جانبه بخشی از برنامه بود بدون آنکه حرف طرف مقابل را قطع کنی باید خوب گوش میدادی و بعد از زمان مورد نظر جای شنونده و گوینده عوض می شد.به اظهار خود والدین تمرین بسیار سختی بود. 

گروه متشکل از والدین بخشی از برنامه که بسیار مورد علاقه والدین بود زمانی مناسب بود تا به تبادل تجربیات والدین پرداخت فرصتی بود تا مشکلات و موفقیت های فرزند خود را در میان گذاشت.

همزمان با صحبت گروهی والدین ، کودکان در اتاقی دیگر مشغول بازی بودند بازی که هیچ برد و باختی در آن وجود نداشت بلکه سرگرم کننده ، غیررقابتی بود. کودکان در این بازی کمک به یکدیگر ، رعایت نوبت ، نهایت تلاش خود را کردن و... را یاد می گرفتند.

بازی مخصوص مورد علاقه ترین بخش کودکان بود با وسایلی ساده ای که در ظاهرا هیچ ارتباطی باهم نداشتند در اختیار کودکان قرار می گرفت وقتی قبل از برنامه وسایل مورد نیاز بازی مخصوص را آماده می کردم کلا به این فکر می کردم که کودکان با این وسایل (دکمه ، خمیر بازی ، سنجاق ، طناب ، یک تیکه پلاستیک ، سنگ و...) چه می توانند بسازند ولی در برنامه قدرت تخیل کودکان مرا حیرت زده کرد کودکان چقدر قدرت خلاقیت و تخیل قوی دارند.کودکانی که با اظهار معلمشان در کلاس درس مشکل بسیار جدی دارند و به قول عامیانه تنبل کلاس محسوب می شود و گاهی کلمه عقب ماندگی یا حتی داشتن مشکل ذهنی برایشان به کار می بردند.در این بخش همه آنها را زیر سوال برد.

 

آموزش یکسان برای یک کلاس سی نفره با تفاوت های فردی و استعداد های متفاوت و گاهی منحصر به فرد کار معلمان را دوچندان سخت می کند و یکی از عاملهایی که باعث می شود آموزش و پرورش موفق نباشد.

برنامه fast با فعالیت باران ، قرعه کشی و اهدای جوایزی پایان می یابد با قرعه کشی یکی از خانواده برنده می شود و پذیرایی جلسه بعد به عهده آن خانواده خواهد بود . بعضی از کودکان برای دریافت جایزه بی تابی می کردند و هرجلسه منتظر بودند که جایزه به خانواده آنها تعلق بگیرد بعضی از جلساتی که والدین به ما اطلاع می دادند که کودک آنها از اینکه جلسه قبلی جایزه نگرفته بسیار ناراحت است و گاهی شاهد گریه کودک بودیم مجبور می شدیم جایزه آن روز به خانواده او اختصاص دهیم.البته کودک به هیچ وجه متوجه نمی شد که عمدی در قرعه وجود دارد این اتفاق را به حساب خوش شانسی او می گذاشتیم.

در یکی از جلسات متوجه شدم که کودک خانواده ای بسیار ناراحت است و حتی گریه می کند و از همکاری در فعالیت های برنامه امتناع می کند وقتی موضوع را از مادرش جویا شدیم متوجه شدیم که چون جلسه قبلی جایزه نگرفته است ناراحت است به مادر گفتیم که کودک خود را دلداری داده و به او بگوید که شاید این جلسه شانس با او باشد در حین اینکه در فعالیت ها همکاری می کند باید در دلش دعا کند و از خدا بخواهد که امروز خانواده او در قرعه کشی برنده باشد (قانون برنامه این بود که ما به صورت مستقیم نباید با کودک ارتباط برقرار می کردیم بلکه از طریق  مادر تمام مطالب و راهنمایی ها به خانواده انتقال می یافت ) دقایقی بعد کودک آرام بود و در فعالیت ها همکاری کرد . در قرعه کشی مجبور شدیم به صورت عمد خانواده او را برنده اعلام کنیم ...از اینکه خدا دعای او را شنیده بود بسیار خوشحال بود.

 بعد از اتمام جلسات همه خانواده ها به خوبی باهم آشنا و روابط مستحکمی پیدا کرده بودند ، حتی بعضی پیشنهاد روابط خانوادگی را به هم می دادند و بعضی پیشنهاد ادامه این جلسات را در خارج از مدرسه  و در منزل خودشان می دادند، هدفی که در برنامه fast به آن اشاره شده بود بدون آنکه ما به خانواده ها گفته باشیم به آن رسیده بود.

 


برچسب‌ها: خاطرات من
نوشته شده در تاريخ شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک