گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.

من امسال همچین کلاسی رو دارم  هر جلسه با جدیت تمام وارد کلاس می شدم ولی شوخ طبعی اونا خیلی قویتر از جدیت من بود .یادمه ترم اول از شب تصمیم گرفته بودم  فردا در اون کلاس حتی لبخند هم نزنم آخه تا من جدی بودم کلاس آرومتر بود و بچه ها زیاد جرات تیکه پرانی رو نداشتند. بالاخره وقتی در کلاس رو باز کردم خدایااااااااا با چه صحنه ای روبرو شدم  همیشه در کلاس کنار پای تخته یک اسکلت وجود داشت،دیدم بچه ها پالتوشون رو بهش پوشوندن و شال و کلاه هم براش گذاشتن و کمی هم با ماژیک قرمز دور لبش رو رنگی کردن!! با دیدن این صحنه یکه خوردم، اگه می تونستم با صدای بلند قهقهه می زدم ،ولی نمی تونستم در ظاهر به خودم مسلط شدم  و نخندیدم ولی همه جدیتی که ته دلم داشتم از بین رفت.چون ته دلم داشتم می خندیدم.در ظاهر بدون توجه به صحنه ای که بچه ها درست کرده بودند رفتم سمت میزم و نشستم و شروع به کارهای اولیه دفتر نمره کردم.بچه ها بهم گفتند خانوم این طرف رو نگاه کنید اولش توجهی نکردم ولی بچه ها دست بردار نبودند خواستم یک بار نگاه کنم ببینند که دیدم و برام مهم نیست ،ولی زهی خیال باطل ، تا چشمم بهش افتاد دیدم سر اسکلت و دهانش رو طوری تنظیم کردند که انگار داره با لبخند منو نگاه می کنه اینجا بود که نتونستم خودم رو نگه دارم و لبخند زدم و همه کلاس از خنده منفجر شد.

با این اتفاق فهمیدم کنترل کلاس فقط از طریق من نمی تونه انجام بگیره بلکه باید با مشارکت خود بچه ها این کارو انجام بدم و من فقط نوعی هدایتگر باشم. (شاید خود منم مقصر باشم چون سعی می کنم در کلاس زیاد خشک نباشم.)یادمه تو یه مجله ای که در همین دوره های ضمن خدمت برامون گذاشته بودند یک راه حل برای همچین کلاسهایی نوشته بود (روش برنده - برنده )من این روش رو وقتی نمین بودم در یکی از کلاسها اجرا کردم کلاس دوم  " آ " بود آلانم اسم خیلیاشون و شلوغ کاریاشون یادمه ولی انرژی نهفته کلاس امسالم ده برابر اون کلاس هست نمی دونم برای این کلاس هم موثر خواهد شد یا نه؟

طبق نظر گوردون، توماس در کتاب "فرهنگ تفاهم در مدرسه " سه روش برای حل کشمکش ها وجود دارد روشهای اول و دوم  روش های برد و باختی هستند.در روش اول معلم سعی می کندبا قدرت  کشمکش را به نفع خود حل کند (برد با او باشد) در این روش اغلب ،انگیزه ای برای عمل به راه حل ندارد و برنده باید به شدت روی انجام عمل تاکید کند."من نصف کلاسم را مثل پلیس ها می گذرانم" وقتی فرد تاکید کننده حضور ندارد ، بازنده ها کار نمی کنند.این روش جلو رشد خود مسئولیتی و خودجهت دهی را می گیرد و باعث به وجود آمدن وابستگی نیاز به گفتن آن چه باید انجام شود،می گردد.به طور کلی استفاده مکرر از روش اول به بازندگی دانش آموزان منجر می گردد.

روش دوم:معلم بازنده و دانش آموزان برنده هستند.در این روش معلم نتیجه مطلوب کمتری نصیبش می شود اوست که به نیازهایش نمی رسد ،رنج می برد و نمی تواند کارش را بکند .تدریس به صورت زجر آور و حتی گاهی به صورت کابوس در می آید.

روش سوم (برنده – برنده)گوردون روش سوم را بدون باخت حل تعارض یا کشمکشها می داند ،طبق نظر وی " موضع 3 در مقابل وضعیت کشمکش نیازها ،این گونه است که افراد درگیر کشمکش برای یافتن راه حلی که برای هر دو طرف قابل پذیرش باشد،بهم می پیوندند،راه حلی که لازمه اش باخت هیچ کس نباشد"

این روش یک فرآیند است ، فرآیندی گام به گام که در نهایت به حل اختلاف می رسد .گوردون شش مرحله این فرآیند را به ترتیب زیر بین می کند:

1-مشخص کردن مسئله

2-به وجود آوردن راه حلهای ممکن

3-ارزشیابی راه حل

4-انتخاب بهترین راه حل

5-تصمیم گیری برای به عمل در آوردن آن

6-ارزیابی اندازه خوبی حل شدن اختلاف

( مجله رشد آذر 90 با کمی تلخیص)  

تصمیم گرفتم از ترم دوم این روش "برنده – برنده "را اجراش کنم.

ترم دوم همون جلسه اول قوانین کلاس و انتظارات خودم رو به دانش آموزان یاد آور شدم وگفتم :بچه ها ما در کلاس شما چنین مشکلی دارم و خیلی از شما قوانین رو رعایت نمی کنید(البته نیازی به تفسیرش نبود چون خودشون در جریان بودند) و از شما راه حل می خوام.همه بچه ها بعد از لحظه ای سکوت یکی یکی شروع به ارائه پیشنهاد  کردند.

1-تنبیه بدنی

2-اخراج از کلاس

3-جریمه نقدی

4- دادن نمره منفی

5-سرپاایستادن در کلاس

6-دادن تمرین زیاد

7-تنبیه بدنی

و.....

همه پیشنهاد های گفته شده را بدون اظهار نظر و قضاوت در پای تخته نوشتم چه نظرات قابل اجرا و چه نظرات خنده دار و غیر عملی ،همه نظرات توسط خود دانش آموزان گفته شد، منم به نوبه خودم چندتا پیشنهاد داشتم، پیشنهادهای خودم رو هم در آخر نوشتم ،بعد از اتمام نظرات و نوشتن همه پیشنهادهای گفته شده در پای تخته، به دانش آموزان گفتم : حالا نوبت می رسه به انتخاب بهترین پیشنهادها و همه نظرات غیرعملی و غیرمعقول رو حذف می کنیم.شروع به بررسی تک تک پیشنهادها کردیم راه حل های غیر معقول با رای گیری از خود دانش آموزان حذف شد.در آخر چهار یا ینچ پیشنهاد موند.

 

در یک ورق کاغذ ،ابتدا همه قوانین کلاس و انتظارات خود از دانش آموزان  و در پایین طریقه برخورد با کسانی که قوانین کلاس را رعایت نکنند نوشتم .تک تک دانش آموزان ورقه را با نوشتن نام خودشون امضا کردند . این قرارداد تفاهم نامه ای  شد مابین من و دانش آموزان و در تابلو اعلانات کلاس نصب کردم.

ناگفته نمونه در بین قوانین کلاس بندی رو باهم نوشتیم که طبق اون هر جلسه کلاس پنج یا ده دقیقه وقت آزاد داشته باشه و بتونند در وقت آزاد انرژی خودشون رو خالی کنند.بالاخره یک کلاس با دانش آموزان پر انرژی نیازی به همچین وقت آزادی دارند.

از جلسه بعد چقدر راحت بودم،چون قوانین توسط خود دانش آموزان وضع شده بود همشون احساس مسئولیت می کردند حالا تقریبا یک کلاس ایده ال داشتم.جلسه اول همه قوانین را رعایت کردند ولی جلسه دوم  یکی دو نفر قوانین کلاس رو زیر پا گذاشتند جالبه خودشون بدون هیچ گونه مقاومتی طبق قرارداد عمل کردند.چون در این کلاس هیچ بازنده ای وجود ندارد.

 در این کلاس هیچ بازنده ای وجود ندارد.

 


برچسب‌ها: خاطرات من
نوشته شده در تاريخ دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک