گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.
دیروز برف اومده بود البته مقدارش کم بود اول صبح که کلاس رفتم دیدم بچه ها خودشون رو آماده کردن که بریم برف بازی 

تازه یادم اومد قبلا به اونا قول داده بودم که هر وقت برف اومد بریم حیاط بازی کنیم .اول صبح هوای خیلی سرد بود می ترسیدم بچه ها سرما بخورن برای همین مخالفت کردم .ولی دست بردار نبودن همش می گفتن خانم بدقولی کردین و....

بالاخره  من به اونا زور گفتم نزاشتم برن .برای بازی هوا واقعا سرد بود ولی بعد دقایقی آفتاب در اومد اصلا باور کردنی نبود.هوا خیلی خوب شده بود .با اینکه مقدار برف زیاد نبود ولی باید به قولم عمل می کردم برای همین یه ربع مونده به زنگ بچه ها رو حیاط بردم .

بچه ها از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند.کلی برف بازی کردیم برای من که خیلی خوش گذشت.امیدوارم که برای دانش آموزان هم خاطره خوبی باشه


نوشته شده در تاريخ یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک