گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.
امروز اول صبحي رفتم مثلا كلاس موضوعي رياضي تازه داشتم دفتر نمره رو تنظيم مي كردم كه خانم.... وارد شد. 

-ا اينجا كلاس منه.

(كمي گيج شد دوباره به برنامش نگاه كرد.)

-خانم اينجا كلاس منه شما اينجا چيكار مي كنيد؟

- خانم.... ببخشيد اينجا كلاسه رياضيه

- يعني چه؟اينم مدل جديده؟ كلاس رياضيه يعني چه؟

- خانم.... كلاس رياضي يعني هر كلاسي كه رياضي داشت مي آد اين كلاس .كلاسهاي رياضي فقط اينجا تشكيل مي شه. آلان شما بايد تشريف ببريد فلان كلاس

- (با عصبانيت بيشتر)چي؟ يعني چه ؟خانم اينجا كلاسه منه بريد بيرون. 

-خانم فلاني اگه بريد دفتر حتما خانم مدير براتون تو ضيح مي دن.

- (با عصبانيت و در حالي كه سرخ شده )خانم اينجا كلاسه منه شما بايد بريد بيرون

واي خداي من اين ديگه كيه؟حرف حساب حاليش نيست.وقتي وضع و اينجوري ديدم فرار رو بر قرار ترجيح دادم و گفتم خانم .... تشريف بياريد دفتر با هم صحبت كنيم.

- اول شما بريد بيرون بعد من ميام.

فورا به سمت دفتر خارج شدم نمي خواستم جلوي دانش آموزان بيشتر درگير شوم.

رفتم دفتر .خانم .....آمد 

در سالن ايستاده و بلند مي گه برام توضيح بده .

- خانم .....لطفا تشريف بياريد دفتر با هم صحبت كنيم.

- الان برام توضيح بده من همين جا توضيح مي خوام اينجا با دفتر چه فرقي مي كنه؟

خدا مدير رو سلامت كنه به دادم رسيد .جلو آمد و براشون توضيح داد.

و...

 كلاس رفتم .خداي من اين كلاس موضوعي هم داشت كار دستمون مي داد .كم مونده بود لت و پار بشم.

و زنگ تفريح 

- خانم ببخشيد من معذرت مي خوام. معذرت مي خوام. معذرت مي خوام.

الان معذرت تو به چه درد من مي خوره .كاري كن كه بعدا مجبور به معذرت خواهي نشي.


با اينكه اين خاطره تلخه ولي يه جورايي برام خنده دار هم بود .

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک