گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.

ارديبهشت ماه هميشه رسمه كه معلما از دانش آموزان آزمون مي گيرند.من هم طبق همين روال بخاطر اينكه تمرين و دوره اي براي دانش آموزان باشه از كل كتاب امتحان مي گيرم هميشه با ذوق و شوق فراوان سوال مي دهم وانتظار دارم كه همه بچه ها طبق تمريناتي كرديم نمرات خوبي بگيرند ولي موقع اصلاح اوراق امتحاني در كمال ناباوري مي بينم  بيشتر از نصف كلاس اصلا امتحان را جدي نگرفته اند نه اينكه ضعيف باشند و نمره كمي بگيرند( چون اين عده در ازمون خرداد ما ه نمرات بالاي 15 مي گيرند.)بلكه بجز چند نفر اصلا روي كتاب را باز نكرده اند .اين مشكل رو من چند ساله دارم و راه حلي پيدا نكردم چون نگرفتن امتحان يك مشكل و گرفتنش كاملا بي فايده بود و اصلاح اوراقي برايم مي ماند كه نمرات 1و2 وحتي كمتر ثبت مي شد.و نااميد مي شدم.

امسال هم طبق روال سالهاي قبل زمان آزمون را براي همه كلاسها تعيين كردم ولي بخاطر اينكه نتيجه بهتري بگيرم كتاب رو نصف كردم گفتم شايد نمي توانند كل كتاب رو بخونند سال سوم ها سه كلاس بودند از دو كلاس اولي امتحان گرفتم ولي هيچ فرقي با سالهاي قبل نداشت نصف كردن كتاب تاثير گذار نبود وقتي نوبت به كلاس سوم رسيد تصميم گرفتم امتحان نگيرم بلكه نمونه سوال حل كنيم وقتي به كلاس رسيدم

 گفتم: بچه صادقانه چيزي ازتون مي پرسم دوست دارم جواب منو صادقانه بديد.

گفتم :از دو كلاس اولي امتحان گرفتم نمرات خيلي پايين بود يعني اصلا روي كتاب رو باز نكرده بودند اگر واقعا شما هم نگاه نكرديد امتحان نگيرم بلمه نمونه سوال حل كنيم بيشترشان موافق بودند بجز چهار نفر شان كه مصر بودند امتحان بگيرم چون حسابي مطالعه كرده بودند. چند نفري هم گفتند كمي خونديم ولي اشكال زياد داريم.وبيشتر از نصف كلاس هم گفتند كه اصلا نخونديم كمي فكر كردم بعد گفتم خيلي خوب اون چهار نفري كه مي خواهند امتحان بدهند جلوتر بشينند تا به اونا سوال دهم براي بقيه نمونه سوال حل مي كنيم. همه موافق بودند .

ده تا سوال پاي تخته نوشتم .عده اي كه آمادگي امتحان رو نداشتند گفتند مي شه سوالات رو بنويسيم اگه تونستيم بنويسيم و گرنه نه .منم گفتم اشكالي نداره به اين ترتيب همه با ميل خود سوالات رو نوشتند. ولي آخر سر بجز همان 4 نفر بقيه گفتند كه نمي تونيم به بيشتر سوالات جواب بديم ناگهان فكري به ذهنم رسيدگفتم بچه مي تونيد با همكاري دوستتون به سوالات جواب بديد و دوتايي با هم بنويسيد بي معطلي گفتند: بله

 گفتم خيله خوب صندليهاتون رو دوتايي يا سه تايي بذاريد و با هم بنويسيد نمره اي كه مي گيريد براي تك تكتون مي زارم  همه خوشحال بودند فوري صندليها دوتا دوتا بعضي هم سه تايي شد و شروع كردند به نوشتن اين اولين بار بود كه همه گروه به شدت فعاليت مي كردند و نيازي هم به تقلب نبود بعد 20 دقيقه ديدم باز گروهها بيكار نشستند مثل اينكه باز مشكلي داشتند .گفتم بچه اگه سوالي رو هيچ كدام از اعضاي گروه ندونه مي تونيد كتاب رو باز كنيد باورشان نمي شد اما من مي دونستم كه هيچ كدام از سوالات رو عين كتاب ندادم  پس نمي تونستند رو نويسي كنند بلكه بايد به روند حل سوال فكر مي كردند.

شور و شوق خاصي در كلاس بود يعني يه جلسه متفاوت نسبت به جلسات در طول 9 ماه داشتيم اين اولين ازمون بود كه هم من وهم دانش اموزان راضي بودند چون خيلي ها در حين مشورت اشكالشان رفع شده بود .

و مهمترين مسئله دانش اموزاني كه طعم شيرين نمره بيست برايشان دست نيافتني و يك آرزو بود بيست گرفته بودند.و از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيدند.



نوشته شده در تاريخ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۱ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک