گاه نوشته های یک دبیر ریاضی
 
اینجا وبلاگ ریاضی صدای ما را از اردبیل می شنوید.
به بچه ها گفته بودم يك دنياي بدون چهار ضلعي رو تصور كنند و نقاشي بكشند يا انشاء بنويسند. بعد از دقايقي دانش آموزي پرسيد:خانم خدا چه چيزي رو به شكل مربع  خلق كرده؟

در همان حين نتونستم جوابش رو بدم.و گفتم: بايد فكر كنم .

شما چي فكر مي كنيد؟


نوشته شده در تاريخ دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور

آزمايش درستي رابطه فيثاغورث (كلاس سوم 3)

دانش آموزان كلاس سوم 3 مدرسه شبانه روزي صديقه نمين در درس فيثاغورث با ابتكار خودشان درستي رابطه فيثاغورث را با مقواهاي رنگي در كلاس آزمايش كردند.

دست سازه هاي همين دانش آموزان رو در وب مي زارم.دانش آموزاني كه مي خواهند دست سازه هاي خودشان را ببينند بر روي اسم خودشان كليك كنند.



آيناز دليلي


الناز رستمي


زهرا آقازاده


شيما ميرزازاده


فاطمه مولوي


ليلا جهانگيري


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور
باز هم آتش سوزي در مدرسه 

تا كي بايد شاهد اين آتش سوزي ها در مدرسه ها باشيم؟

تقريبا 6 سال قبل هم همچين اتفاقي در يكي از مدارس افتاده بود.

به نظر شما نبايد انديشه اي كرد تا اين اتفاق تكرار نشود؟

اين دست دانش آموزي است كه 6 سال قبل در آتش سوزي مدرسه سوخت.

و حالا باز هم . همان اتفاق تكرار شد. چرا؟

خبرگزاری ایسنا: تعدادی از مجروحان و مصدومان حادثه آتش سوزی در دبستانی در پیرانشهر عصر چهارشنبه در بیمارستان سینا تبریز بستری و تحت درمان قرار گرفتند.






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور
كيميا و شيما جلوي ميزم بودند .خواستم شيما رو صدا كنم گفتم:شيميا


نوشته شده در تاريخ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور
امروز اول صبحي رفتم مثلا كلاس موضوعي رياضي تازه داشتم دفتر نمره رو تنظيم مي كردم كه خانم.... وارد شد. 

-ا اينجا كلاس منه.

(كمي گيج شد دوباره به برنامش نگاه كرد.)

-خانم اينجا كلاس منه شما اينجا چيكار مي كنيد؟

- خانم.... ببخشيد اينجا كلاسه رياضيه

- يعني چه؟اينم مدل جديده؟ كلاس رياضيه يعني چه؟

- خانم.... كلاس رياضي يعني هر كلاسي كه رياضي داشت مي آد اين كلاس .كلاسهاي رياضي فقط اينجا تشكيل مي شه. آلان شما بايد تشريف ببريد فلان كلاس

- (با عصبانيت بيشتر)چي؟ يعني چه ؟خانم اينجا كلاسه منه بريد بيرون. 

-خانم فلاني اگه بريد دفتر حتما خانم مدير براتون تو ضيح مي دن.

- (با عصبانيت و در حالي كه سرخ شده )خانم اينجا كلاسه منه شما بايد بريد بيرون

واي خداي من اين ديگه كيه؟حرف حساب حاليش نيست.وقتي وضع و اينجوري ديدم فرار رو بر قرار ترجيح دادم و گفتم خانم .... تشريف بياريد دفتر با هم صحبت كنيم.

- اول شما بريد بيرون بعد من ميام.

فورا به سمت دفتر خارج شدم نمي خواستم جلوي دانش آموزان بيشتر درگير شوم.

رفتم دفتر .خانم .....آمد 

در سالن ايستاده و بلند مي گه برام توضيح بده .

- خانم .....لطفا تشريف بياريد دفتر با هم صحبت كنيم.

- الان برام توضيح بده من همين جا توضيح مي خوام اينجا با دفتر چه فرقي مي كنه؟

خدا مدير رو سلامت كنه به دادم رسيد .جلو آمد و براشون توضيح داد.

و...

 كلاس رفتم .خداي من اين كلاس موضوعي هم داشت كار دستمون مي داد .كم مونده بود لت و پار بشم.

و زنگ تفريح 

- خانم ببخشيد من معذرت مي خوام. معذرت مي خوام. معذرت مي خوام.

الان معذرت تو به چه درد من مي خوره .كاري كن كه بعدا مجبور به معذرت خواهي نشي.


با اينكه اين خاطره تلخه ولي يه جورايي برام خنده دار هم بود .

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۱ توسط پیله ور
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک